پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۱۷۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 18 دقیقه

(راوی)
تلفنش مدام زنگ می‌خورد و او بدون توجه به تماس‌های مکرری که احتمالا مریم یا علیرضا بودند ، پایش را روی گاز می‌فشرد. آنقدر حرص و بغض از حرف آخر زینب در وجودش بود که زبانش به سقف دهانش چسبیده بود و کلامی از آن خارج نمیشد. بار آخری که صدای گوشی بلند شد بی‌اعصاب و عصبی تماس را برقرار کرد و فقط یه کلام گفت:
- پیش منه. پیش منه. دست بردارید تو رو قرآن
و بدون هیچ کلام دیگری گوشی را

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    10

    چقدر غم انگیز بود سرنوشت تیام ،نویسنده جان چقدر قشنگ میتونی احساسات آدمو جریحه دار کنی ،انشاالله کم کم به جاهای شاد شاد داستان هم برسیم ،قلمت پایدار یسنا جان

    ۶ ماه پیش
  • ریحانه عابدی (یسنا) | نویسنده رمان

    سلام عزیزم. این داستان از اسمش مشخصه آلام به معنی دردهاست... ولی پایان شب سیه سپید است. پایان داستان خوشه مرسی از نظرت

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.